نامه وارده به یزدفردا :
دنياي حيوانات
داستانی تخیلی ،واقعی از یک دکتر روانی
در سال 1985 ميلادي زماني كه مشغول گذراندن دوره دكـتراي خود در رشته اقتصاد و مديريت بودم به عضويت انـجـمـن حـمايت از حيوانات در لندن پذيرفته شدم، چيزي نگذشت كه به علت علاقه شديد به حيوانات زبانزد خاص و عام شدم كه اين خود موجب گرديد كه به اتفاق گروهي به منظور آشنايي بيشتر با حيوانات عازم كشورهاي آفريقايي، استراليا و مناطق قطبي شديم و به مدت سه ماه با دنياي وحش آشنايي پيدا نمودم.
سالها روي انواع حيوانات مطالعه كردم و شايد بيش از يكصد جلد كتاب در مورد زندگي حيوانات را خــوانــده و بــررســي نـمــودم، خــلاصــه در مــورد حـيـوانـات اطـــلاعـــات مــفـيــدي را كـســب كــردم تــا ايـنـكــه در ســال 2002 مـيـلادي بـه وطـن برگشتم و تصميم گرفتم بقيه عمرم را در وطـن سـپـري نـمـايـم.
بـا تـوجـه بـه عـلاقـه شـديـد بـه حـيـوانات تصميم گرفتم در منزلم از حيوانات نگهداري نمايم ابتدا از سگ شروع كردم . چقدر باهوش، فهميده و باوفا بود. سگي كـه انـتـخـاب كـرده بـودم مـونـس من بود در شاديم، شاد و در ناراحتيم، ناراحت بود در حالت اول ميخنديد و در حالت دوم پا به پاي من اشك ميريخت. يكسالي را با اين حيوان نـجـيـب و يـار وفادار و خوب سپري كردم، ناگهان در منزلم عـقـربـي پـيـدا شـد عـقـربـي بـا جـثـه ريـز ولـي فـوقالـعـاده سـمي، خــوب چــون تـصـمـيــم داشـتــم حـيــوانـات را حـمـايـت كـنـم از عقرب نيز پذيرايي نمودم عقرب باهوشي بود و از علاقه من به حيوانات سوءاستفاده كرد و به تدريج عقربهاي ديگري را دور و برش جمع و تشكيل گروه عقرب را داد.
بعدا كه در مـورد زنـدگـي ايـن عـقـرب دقـيـق شـدم، اطـلاعـات زيـادي بـه دست آوردم اين عقرب كه از نوچه عقرب بزرگه بود گويا در معيت عقرب بزرگ رحم و شفقت را كنار گذاشته و با حمله به عقربها حيوانات و حتي انسانها چه جنايتها كه نكرده اسـت.
خـلاصه سابقه بسيار بدي داشتند و من غافل از اين مـوضـوعهـا مـدت چند سالي در منزلم از اين گروه پذيرايي كردم به طوري كه عقرب خود را صاحبخانه تصور ميكرد و خود عقربهاي ديگر را دعوت و از آنها پذيرايي ميكرد پس از سه سال بالاخره نيش خود را به من زد. نيش عقرب نه از ره كين است/ اقتضاء طبيعتش اين است.
بنده مسموم و در بيمارستان بستري شدم خداي را شكر و سپاس كه از مـرگ نـجـات يـافـتـم امـا عـقـرب هـمـچنان در پشت پرده و در سـوراخـي كـه خود براي خودش ساخته (البته لازم به ذكر است عقرب فوقالعاده زرنگ است و از حق و حقوق ساير عقربها زندگي فوقالعاده بهتري براي خود و خانوادهاش سـاخـتـه و بـا پـول و دسـتـرنـج ديـگـران ثـروت هـنـگفتي فراهم نموده گرچه اين ثروت در حال دود شدن است، چه به وسيله خود و چه به وسيله فرزندانش) بزرگان گفتهاند مال بادآورده را باد ميبرد.
به ما چه اين عقرب فعلا سر در لاك خود دارد و ماست خودش را ميخورد.
اما نميدانم چرا همچنان با ما سر ناسازگاري دارد و از هر موقعيتي استفاده كرده ميخواهد نيشش را فرو كند اخيرا از طريق حشرات دور و برش نقبي بـه مـنـزل من زده ولي نميداند كه در حال حاضر پذيراي 6 سـگ و 6 طوطي و تعداد زيادي ماهيهاي آكواريومي چه آب شــيـــريــن و آب شــور هـسـتــم.
عـقــرب از ســگهــاي مــن حساب ميبرد و امكان اينكه بتواند دوباره در منزل من نفوذ كند برايش سخت است نميدانم چرا در حال نوشتن اين داسـتـان بـودم كـه نـوشـتـه روزنـامـهاي تـوجـهـم را جـلـب كـرد، مجبور شدم تصوير نوشته را منعكس كنم.
راستي فراموش كــردم از فـعــالـيـت كـاري خـود سـخـن بـگـويـم از سـالهـا قـبـل كارخانهاي را خريداري كرده بودم كه بعدا به خاطر معالجه ناراحتي قلبي كه داشتم مجبور به سفر به خارج از كشور شدم و عنان كار را با اختيارات تام به نابرادريام دادم (كه اي كاش نميدادم) چون اقامتم در خارج طولاني شد و ضمن معالجه به ادامه تحصيل پرداختم موقعي كه به كشور بازگشتم متوجه شـدم حـشـرات دور و بـرش را احـاطه كرده و در حال نابود كـردنـش هـسـتـنـد هـر چـه سـعـي كـردم نـجـاتـش بـدهـم نـتـيجه نبخشيد خلاصه مجبور شدم خودم را نجات بدهم و سهامم را بخشيدم و فاصله گرفتم.
بعد حدود يكسال در مورد كار و فـعــالـيــت جــديــد مـطــالـعــه كــرده و خــود را بــه ايـجــاد مــوسـسـه عـامالمنفعه و خيريه و نيكوكاري سرگرم نمودم تا اينكه در نزديكي زادگاهم كارخانهاي به من پيشنهاد شد كه با ديدن آنـجا و نوع كار و امكان توسعه آن اميدوار بودم بلكه بتوانم تـشـكـيـلات بـينـظـيري را برنامهريزي كنم.
با توجه به اينكه شركت فوق حدود 100 نفر سهامدار داشت در حدود 5/25 درصــد سـهــام آنـجــا را خــريــدم و از هـيــات مـديـره و اكـثـريـت سهامداران اختيارات تام پنج ساله گرفتم و مشغول كار شدم مـتـاسـفـانـه از ابـتـداي كـار بـه عـلـت رسـيـدگـي به حسابهاي گذشته مورد مخالفت هيات مديره و گروهي از سهامداران كـــه مــتــخــلـــف بــودنــد مــواجــه شــدم لازم اســت يــادآور شــوم همزمان با اين پروژه بزرگ با حيواني مواجه شدم كه تا آن زمان نـديـده بـودم ايـن حـيـوان عـجـيب و غريب حدود دو متر قد، هيكلي ناموزون و بيقواره داشت.
اين حيوان درنده خوي داراي همسر مظلوم و دو فرزند بود. همسرش او را شوهري قابل ترحم ميپندارد، غافل از اينكه او داراي خوي درندگي و از نظر رفتاري چون روباهي مكار و در مواقع لزوم در برابر تابش نور خورشيد رنگ عوض ميكند و براي آنكه شمهاي از اعـمـال كـثـيـف و غـيـرعـادي او را بيان كنم به شرح داستان مختصري كه با طراحي او اتفاق افتاد ميپردازم.
دو خواهر و يك برادر به شكلي با اين حيوان آشنا شده و در مسير زندگي اين ديو صفت قرار ميگيرند و از بخت بد خواهر بزرگتر مورد توجه اين حيوان قرار ميگيرد كه با هزار نيرنگ و وعده او را به عقد خود در ميآورد و عجيب آنكه آنها را به منزل خود دعوت نموده و خواهر و برادر آن را زن و شوهر معرفي مينمايد و به اتفاق زن و فرزندانش در جشن عروسي يكي از بستگانش شركت مينمايد و در روز بعد ماشيني به قيمت 12 مـيـلـيـون تـومان براي آن بيچاره ميخرد كه اينكار باعث مـرگ دخـتـر و خـواهـر كـوچـكـتـرش و هـمـچـنـيـن جـراحات غيرقابل درمان براي جوان ديگر شد.
خلاصه اين حيوان كه با طرح نقشهاي به زندگي من وارد شده بود چندين ماه در مـنــــزل مــــن ســكــنــــا گــــزيـــد و بـــا نــيـــرنـــگهـــاي خـــود در افــكـــار خيرخواهانه من رسوخ نموده و با تزوير و ريا و وعدههاي پوچ و تو خالي و حتي با ارايه خون خودش به عنوان صداقت مبالغ هنگفتي كلاهبرداري نمود، بدون توجه به اينكه اين پول بايستي براي تكميل وسايل پزشكي بيمارستاني اختصاص داده شود .
مــعــلـــوم نـيـســت پــولهــا را بــه چــه كــاري و يــا چــه معاملهاي به كار برده در نتيجه وسايل پزشكي خريداري شـده تـوسـط اينجانب به علت عدم توان مالي تا به حال ترخيص نشده و معلوم نيست كه چه سرنوشتي پيدا كند و بيماران نيازمند اين وسايل هنوز كه هنوز است چشم بــــراهانــــد.
از طــــرفــــي ايــنــجــــانــــب كــــه ســفــــارش دهــنــــده دسـتـگــاههــاي فــوق هـسـتـم بـه عـلـت كـلاهبـرداري مـالـي حيوانات انصراف خود را از ترخيص اين وسايل اعلام نـمـوده و امـيدوارم روزي بيايد كه به اين خودكامگيها پـايـان داده شـود، و ايـن افـراد انـسـاننـمـا بـه سـزاي اعـمال ناشايست خود برسند.
راستي لازم است بگويم بالاخره متوجه شدم اين حيوان بيشاخ و دم و عجيب الخلقه از بستگان عقرب نيز هست عقرب حكايتها دارد كه از آن، كتابها ميشود نوشت ولي هنوز به وسيله نقبي كه با حشرات دور و برش زده مشغول نيش زدن و سمپاشي است خدا به دادش برسد.
طبق آخرين خبر حيوان مورد بحث با هيبت كريهاش و با خرناسي كه كشيد توانست مديرعامل يكي از شركتهاي ورشكسته شهرشان را از كار بركنار كند، دلم به حال مدير عامل قبلي ميسوزد چه بدبياري سراغش آمد و خود و خانوادهاش از نان خوردن افـتــادنــد عـجــب دنـيــايــي اسـت قـبـلا بـه او وعـده وكـالـت شـهـــرشـــان را داده بــودنــد و قــرار بــود بــرايــش تـبـلـيـغــات انتخاباتي كنند، راستي در اين مورد خداوند چه رحمي به مـديـرعـامـل بـركـنـار شـده كـرد و اما چند كلمه بشنويد از مــديــرعــامــل جــديـد شـخـصـي اسـت فـوقالـعـاده جـدي، مـديـري اسـت مـدبـر و ورزيـده و دنـيـا ديده به طوري كه اطــلاع دارم بــه زودي قـسـمـت بـسـتـنـيسـازي كـارخـانـه شروع به كار خواهد كرد و قرار است انواع بستنيهايي بـه شـرح زيـر را بـه بـازار عـرضـه نـمـايـنـد.
بـسـتـنـي بـا طعم كـلاهبـرداري، بـسـتـنـي با طعم حقهبازي، بستني با طعم كلك و ....خداوند به مردم شهرشان قدرت و تواني عطا فرمايد كه بتوانند از اين بستنيها استفاده كنند از خداي بـزرگ مـيخواهم مردم اين شهر را از گزند حيوانات و تـولـيـداتـي كـه بـراي مردم شهرشان تهيه ديدهاند در امان دارد، راستي فراموش كردم با توجه به تمام محبتهاي ايـن حـيـوانـات در سـفـر اخـيـر تـرتـيـب تـرخـيـص دسـتگاه سـي.تـي اسـكـن داده شـد و بـه خـواسـت خداوند دور از چشم حيوانات اين بخش به زودي شروع به كار خواهد كرد. اگر گروه ريشتر كه خود گروهي خطرناك، ديوانه و ديو صفت و خدانشناس و بيايمان هستند بگذارند و از خدا بترسند و بدون اينكه خدا به آنها لطمهاي بزند خـودشـان را تـحويل ميدان ريشتر سنج بدهند و راحت كـنـنــد آن وقـت قـسـمـت سـي.تـي.اسـكـن و آنـژيـوگـرافـي بـيـمـارسـتان .... نيز به زودي افتتاح شده و مورد استفاده مردم نجيب و زحمتكش و محتاج شهرشان قرار خواهد گرفت.
طـبـق آخـريـن خـبـر مـديـر عـامـل جديد با پشتكار و جـديت بسيار كارخانه را به بهرهبرداري رسانده و قرار اســت آن را بــا 16 هــزار و هـفـت راس گـاو بـچـرخـانـد و محصول آن را به زودي به بازار عرضه كند!
امضاء:دکتر رواني
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 16,ژانویه,2025